بیا و شبیه گل دقیقه نودو سه باش!
ای لیا
کسی نفهمید
فتنه تو بودی
تویی که نگفته میفهمی دلتنگم،
صدایت کنم
گاه چیزی در خاطرت میگذرد
توی این قبرستان، یک عاشقانه آرام خوابیده است که هیچگاه به زبان زن جاری نشد، و مردی که هیچگاه نفهمید ...
شعری ندارم
در خواب می آیی
ولی چه سود بانو!
که دیگر خواب تعبیری ندارد.
ماه تمام نمی شود
تا هلال ابروی تو ،
زمین و آسمان را به هم می دوزد .