کوچه ای تنها
پیرزنی زنبیل پلاستیکی را
زیر چادر گل دارش می کشد
کمی بالاتر
اسم مردی روی دیوار
مردی که روزی مرد شد
روزی که پیرزن پشت سرش آب میریخت
رفت که برگردد
رفت که نگذارد کسی زنبیل پلاستیکی مادرش را
به یغما ببرد
رفت
دیگر برنگشت
شد اسمی روی دیوار.
ای لیا
خانه کجاست؟
خانه چیست؟
خانه جای امنی ست
که نگاهت را دیوارهایش در آغوش گرفته اند
و بوی تنت جاریست در اتمسفر اتاق هایش.
خانه جایی ست که تو را دارد
و بی رد نگاهت روی نقطه نقطه تنش، میشود مخروبه،
حتی اگر تاج محل باشد!
خانه بی تو
بی نگاهت
بی رد بویت
هرچه هست، خانه نیست!
ای لیا
چیزی هست که نمیگویی
چیزی هست که تو را میبلعد
تو را خنج می زند
چیزی که در نگاهت هم پیدا نیست
چیزی که نمیگویی!
ای لیا
زنگ زد و درباره مشکلی که برایشان پیش آمده بود در راه اندازی صحبت کرد. یک ساعتی حرف زدیم همانجا پشت تلفن میگفتم و او هم چک میکرد و اگر چیزی درست نبود جابجا میکرد سر آخر مشخص شد چندتا اتصال لوله به تجهیزات اشتباه است. قرار شد باز کنند و دوباره همانطور که گفته بودم ارنج کنند. یک هفته بعد تماس گرفت و کلی تشکر کرد که درست شد الان هم خط مشغول کار است و از این تعارف تکه پاره کردنها.
چند روز بعدش پیکی آمد و یک پاکت آورد و رسید گرفت و رفت. پاکت را باز کردم دیدم چکی به مبلغ هفتصد هزار تومن به همراه نامه تشکری از طرف همان دوست. زنگ زدم به همان دوست گفتم به پیک شرکتشان بگوید برگردد تا چیزی را برایش بفرستم. چک را گذاشتم داخل پاکت و عودت دادم. یک ساعت بعد تماس گرفت و گفت : چک رو چرا برگردوندی؟
گفتم: والا من برات رفاقتی مساله رو حل کردم. یعنی چون دوست و همکار چند ساله ای وگرنه اگر قرار به فاکتور کردن و صورت وضعیت کردن برای پول بود همین رو من چهار میلیون باید ازت میگرفتم. چکت رو هم نگه دار برای خودت.
دوازده سال است کار میکنم. توی زمینه کاری خودم یکی از بهترینها هستم. مرا میشناسند توی صنعت خاصی که مشغولم. بارها شده قیمت داده ام برای کار طراحی و مشاوره و قیمتم بالا بوده و برنده نشده ام. خود کارفرما هم حتی حاضر بوده با چند درصد بالاتر از قیمت برنده کار را به من بدهد ولی نپذیرفته ام. چرا؟ چون اگر همه مان اینطور برخورد کنیم، تن بدهیم میشود مثل همین دوست من که آن تجربه دوازده ساله را پشت آن تماس یک ساعتی نمیبیند و فکر میکند خب حتمن قیمت همینقدر است. تقصیر خودمان است، خودمان را ارزان میفروشیم!
شاید اگر من هم توصیه کارفرما را میپذیرفتم الان خانه ام لابد صدمتر بزرگتر بود و نشسته بودم پشت شاسی بلند خارجی.
بگذریم از پیشنهادات خارج عرف برای به قول خودشان در آوردن کار و زدو بند کردن!!
+ از میان همینطوری های روزانه