زن روی شکم دراز کشیده بود، پای راست را خم کرده بود، ملحفه نازکی تن عریاتش را به دو قسمت کرده بود پاها و برآمدگی باسن زیر ملحفه بود و سفیدی پشت ساقهای زن از زیر ملحفه پیدا بود، زن صورت را از چپ به راست چرخاند باران میخورد روی شیشه نسیم خنکی دوید روی پوست زن، زن خودش را مچاله کرد.
بهار اسم یک فصل است،
بهار یک اسم دخترانه است،
بهار نام خیابانی ست پشت میدان هفتم تیر تهران،
بهار نام رستورانی ست در جاده چالوس
بهار نام یک بوتیک لباس زیر زنانه فروشی ست در فلان بازار
بهار ...
بهار هرچه هست، دل مرا نازک تر میکند، هرچند آلرژی کهنه ام را دوباره یادم می آورد ولی دوستش دارم چون در من چیزی جوانه میزند.
بهار را دوست دارم.
می گویم : ماتیک چی دارید؟
میخندد و میگوید : دیگه ماتیک نمیگن! اسمش رژ لبه ...تازه تهران اومدید؟
نگاه میکنم به آرایش غلیظی که هر آن امکان چکیدنش روی میز وجود دارد ... یادم می آید که اولین بار اسم ماتیک را از دختر موفرفری همسایه شنیده ام. همان سالهائی که هنوز هفت ساله بودم و شاید هم هشت ساله در یکی از محلات جنوبی تهران. دختر همسایه هم با ان کله باد کرده از موهای فر ، ماتیک را می کشید روی صورتش و یک دایره قرمز دور لبهایش شکل میگرفت.
از مغازه خارج میشوم، هنوز بوی همان ماتیک در سرم می پیچد. رفته ام به هفت سالگی ام.
+ از میان همینطوری های روزانه
سرصبحی توالت بودم دخترم هی میگف بابا بیا بیرون دیگه، گفتم بچهست جیش داره حتمن اومدم بیرون میگم بیا برو میگه نه جیش ندارم برات لقمه گرفتم، رفتم میبینم چارپنشتا لقمه نون پنیر کوچیک گرفته. اصلن حالم یه جوری خوب شد! دونه دونه لقمههارو میداد دستم، میخواستم از خوشحالی گریه کنم.
+ از میان همینطوریهای روزانه
یک صبح بلند میشوی و میبینی چیزی تغییر کرده است، کسی را دوست داری، کسی تو را دوست دارد، شبیه همان نتی که در گروه موسیقی یکی خارج میزند.
رتبهی هنرم ۸۱ شد رفتم مصاحبه رشته سینما دانشگاه هنرهای زیبا طرف بهم گفت تو ده تا رشته اولت بزن قبولی، اومدم خونه به خونواده گفتم مادرم هیچی نگفت فهمیدم راضی نیست، رفتم مکانیک خوندم. یه حفره خالی عظیم هست که میشد با فیلمسازی پرش کرد که نشد. هرچنده ایدهی فیلم مثل یتیم ها باهامه!
+ از میان همینطوریهای روزانه
telegram.me/boiereihan
یه سری مردها مخصوصن پسرای جوون عکس از دخترهای شکم صاف با موهای بلوند و چشمهای رنگی میذارن( حالا بگذریم که با نرمافزار عکس روتوش شده و کلی لک و پیس تن اون ادم گرفته شده و نورش تنطیم شده و ...) زنهائی که برآمدگی های بدنسان اغراق شده است، میگن زن باس این شکلی باشه، انگار در کرهی دیگری زندگی میکنند.
حتی زنهایی مثل طناز طباطبائی هم در اجزاء صورت دست بردن، والا زن همین زنها و دخترهای اطرافمون هستن، با تمام خستگیهاشون.