-
840
چهارشنبه 6 آبان 1394 18:46
و امید که داشتیم همیشه زیر سایه ی تردید ، و شک که می بست پای امید را . ای لیا
-
839
چهارشنبه 6 آبان 1394 18:46
بی شعوری هم کتاب دارد ، آداب دارد، رسوماتی دارد، ولی شعور هنوز در تنگنای تعارفات یتیم مانده است .
-
838
چهارشنبه 6 آبان 1394 18:45
دهان شعر طعم بوسه دارد شاید زنی بین کلمات هم آغوش خاطره ای ست ... ای لیا
-
837
چهارشنبه 6 آبان 1394 18:44
به زور چیزی بقا نمی یابد ، حتی حقیقت ناب ...
-
836
سهشنبه 5 آبان 1394 21:14
تویی که نگفته میفهمی دلتنگم، آری خودت! تو شبیه نسیم خنک یک عصر پاییزی هستی. ای لیا
-
835
سهشنبه 5 آبان 1394 21:13
زندگی یعنی همانیکه رژ لب را با او میخورید ...
-
834
سهشنبه 5 آبان 1394 21:13
عاشق زنی شد که عاشق مردی بود که دوست داشت تنها زندگی کند! + داستانک
-
833
سهشنبه 5 آبان 1394 21:12
بلند شو و بیا آغوشت را هم بیاور این حال خراب را فقط معاشقه ای تنگ در میان بازوانت حریف است! ای لیا
-
832 - جوگیری!
سهشنبه 5 آبان 1394 21:11
بعضی وقتها من هم جوگیر میشوم و چیزی مینویسم. یک موضع گیری سیاسی و یا اجتماعی و اعتقادی اما پیش از زدن دکمه انتشار دو سه باری میخوانم. هربار که میخوانم آتشم فروکش میکند. کم کم به جایی میرسم که متن را پاک میکنم. توی زندگی هم همینطور است، جوگیر میشویم و زود تصمیم گیری میکنیم و بعد هم اقدام. پیش از اقدام چندبار مرور کنیم....
-
831 - زنی بی صورت!
سهشنبه 5 آبان 1394 21:11
زن توی تاریکی ایستگاه بی صورت شبیه شعریست که مانده است در سینه شاعر! ای لیا + زن نشسته است توی ایستگاه. چراغ ایستگاه خاموش است. روشنایی بلوار تا کمر زن را روشن کرده است. صورت زن دیده نمیشود. (از پنجره اتوبوس)
-
830 - خیانت یا هرچی که تو بگی!
سهشنبه 5 آبان 1394 21:10
با اجازه خودش منتشر میکنم : فهمیده بودم همسرم با کسی قرار میذاره. همدیگرو میبینن. چندبار رفتم دنبالش و در نهایت یکبار هم میخواستم رو سرشون خراب بشم. خودم رو نگه داشتم. رفتم پیش مشاور. گفت از زندگی سرد شده دوباره گرمش کن. زندگیت رو. خودت رو. زنت رو. نشد. کلن دلش دیگه با من نبود. تقصیر کی بود؟ نمیدونم! تصمیم داشتم...
-
829 - متنی که میخوانید الزامن درست نیست!
سهشنبه 5 آبان 1394 21:09
همکار خانمی داریم به قول دوستان از این شاسی بلندها. شیک و ترو تمیز. مجرد است. یکی از پسرهای مجرد شرکت یکبار گفته بود : فلانی من از خانم مهندس خوشم میاد، البته دو به شک هستم به من میخوره یا نه، نظر تو چیه؟ چیزی نگفتم، حواله دادم به اینکه من زنها را خوب نمیشناسم. ولی اینجا خواستم این را بگویم، با اینکه گفته اند چهره و...
-
828
سهشنبه 5 آبان 1394 21:08
گور پدر زندگی و حرفهایش گیسو بده بر باد بگذار بوی زندگی بریزد در آغوش خیابان مست کند تن دیوارهای نیمه جان شهر را خفته گان را بیدار کند در میان هزارتوی نازک خیال! گور پدر حرفهایشان ... ای لیا
-
827 - متدهای تربیت فرزند خوب!
سهشنبه 5 آبان 1394 21:07
امروز توی شرکت صحبت کتک زدن شد و تربیت فرزند و اینها، بعد رفتند سراغ خاطراتشان از کتک خوردن و تنبیه، یکیشان گفت سخت ترین تنبیه برای ما زندانی شدن توی اتاقمان بود. آن یکی گفت چندتایی پشتمان میزدند، الباقی هم توی همین مایه ها، لیوان چای دستم بود گوش میکردم یکی از بچه ها پرسید : مهندس به شما نمیاد پدرتون اهل کتک و تنبیه...
-
826
سهشنبه 5 آبان 1394 21:07
تو چیزی داری که من ندارم آغوشت! ای لیا
-
825
سهشنبه 5 آبان 1394 21:06
یک لحظه هایی هم هست از دست دادیمشون، بعدن قطعن دربارشون خیلی فکر خواهیم کرد، به هیچ نتیجه ای هم نخواهیم رسید. مثل زخمی که میتراشیم و هی تازه ترش میکنیم. + از میان همینطوری های روزانه
-
824
سهشنبه 5 آبان 1394 21:03
بین آشناها، دوستان، فامیل، همکاران، راننده تاکسی، گذری ها، هرکس میرسد میپرسد: لاتاری اسم نوشتی یا نه؟ این حجم عظیم فرار به سمت مدینه فاضله ای که توی ذهنمان ساخته ایم کمی نگران کننده است. اینکه فکر میکنیم این خراب شده هیچ آینده ای برای ما ندارد. حتی بین کنشگران اجتماعی نیز عده ای رفتن را ترجیح داده اند. قطعن برای من...
-
823
سهشنبه 5 آبان 1394 21:02
چه زندگی هایی که نکردیم چه دستهایی که نگرفتیم و همه ی اینها را جا میگذاریم و میرویم ... ای لیا
-
822 - نذری
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:53
دوباره محرم شد و عده ای نشسته اند و حساب میکنند فلان شب نذری دادن فلان قدر تومن میشود، یک شب غذای ما ایرانی ها چقدر میشود؟ یک شب غذا نخوریم و یک جایی واریز کنیم بدهند فقرا. اصلن بیا ماهی بیست هزارتومن بدهیم به فقرا! یا مثلن هزینه درمان سگمان را که فلان قدر تومن است بدهیم به فقیر روی تخت بیمارستان مانده!هان! جان انسان...
-
821
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:52
باران است دیگر می آید و تو را از زیر خروارها خاطرات بیرون میکشد. ای لیا
-
820 - دوست داشتن
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:51
گاهی هم کسی را دوست داریم که از هر منطقی وارد شویم از اساس اشتباه است! ولی خب دوست داشتن عقل و منطق سرش نمیشود ... دوست داشتن شبیه بخار یک چای است که میرود و میرود و آن بالا محو میشود، هرچند هنوز هست و دیده نمیشود. + از میان همینطوری های روزانه
-
819
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:50
در رابطه لحظاتی هست که نگاه میکنی به گذشته و راهی که آمده ای و دو حالت رخ میدهد: یا لبخند میزنی و گونه هایت گرم میشود و یا اینکه لبهایت را کج میکنی و ابروهایت را بالا میدهی و بلند میشوی یک چای برای خودت میریزی و در سکوت خاطره ها به بخارش خیره میشوی. + از میان همینطوری های روزانه
-
818 - پائیز
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:49
وسط این معاشقه افلاطونی تان با پاییز و متعلقاتش اعترافی کنم که من با بهار و تابستان مانوس ترم! هرچند متولد فصل زمستانم ... چه کنم! هوای دم کرده و تب کرده عصر تابستان را ترجیح میدهم، پنجره ها باز است و نسیمی نم نمک میزند از لای پرده روی پوست عرق کرده از هیاهوی زندگی برای هیچ. معاشقه و عشق بازی تان را عقیم نکرده باشم...
-
817
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:49
توی ون زن و مرد جوانی نشسته اند همان صندلی اول، من بین راه سوار شده ام. پشت سرشان می نشینم، سرم را میچرخانم به سمت خیابان، غیر از ما کس دیگری در ون نیست. زن و مرد بلند بلند حرف میزنند، بیشتر زن حرف میزند، سرزندگی و شادابی از کلماتش از خنده هایش از شمرده شمرده حرف زدنش پیداست. مرد جوان بیشتر شنونده است، سعی میکنم...
-
816 - زنها جذب چه مردانی میشوند؟
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:48
جواب واضحی ندارد و نمیشود یک دستورالعمل کلی برایش صادر کرد ولی به نظر میرسد زنان نسبت به مردانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند، تصمیم گیر هستند، مستقل برخورد میکنند و توانایی مدیریت در تنگناها را دارند، تمایل بیشتری نشان میدهند.
-
815 - مردی که از توی شیشه ترشی خیره نگاه میکند! / قسمت دهم
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:47
زن تبر را در آورد، برق تیغه صیقلی تبر توی چشمهایش زد! نگاه کرد به مرد که بی خیال دراز کشیده بود روی کاناپه و داشت تلوزیون تماشا میکرد. تیغه را چزخاند تا برق تیغه بیافتد پشت گردن مرد. تبر را گذاشت داخل ویترین، آمد نشست روی کاناپه، شیشه بزرگ را برداشت و گذاشت روی پاهایش، سر مرد را چرخاند به سمت تلوزیون. مرد انگار توی...
-
814
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:46
شهر پر از نقاب های تنهایی قطره اشکی پنهان پشت یک نقاب صورتی. مردی دارد روی خط لب زنی تاب میخورد! ای لیا
-
813
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:45
هرکسی جای خالی هرکسی را پر نمیکند ... ای لیا
-
812
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:44
مرد دست میکند بوی زن را از میان حجم خفته خاطره ها بیرون میکشد، یک خط در میان لبخندهای باریک زن را، موهایش که آویز شده اند از کناره صورتش ... تصویر قاب شده زن در جلوی آینه ماتیک قرمز را میکشد روی لبهایش. مرد دست میکند توی خاطرات ...
-
811
پنجشنبه 30 مهر 1394 18:44
این حرف درستی ست. اینکه نباید ظاهر و تیپ و قیافه را ملاک قضاوت درباره آدمها قرار داد. اینکه انتخابمان برای رابطه با افراد بر اساس ظاهر و قیافه و هیکلشان نباشد اما مگر چه ایرادی دارد آراسته باشیم و نسبت به بدنمان هم کمی حساس. اینکه رها نکنیم خودمان را و تبدیل شویم به یک توده متحرک چربی و چیزهای دیگر. بحث آنهایی که...