روی تخت دراز کشیده ام و کتاب "خندیدن بدون لهجه" فیروزه جزایری دوما را می خوانم. سارا پای کامپیوتر با پِینت نقاشی می کشد. هجده بار آمد بالای سرم و مرا کشید برد بالای سر کامپیوتر تا نقاشی هائی که می کشد را نشانم دهد. از کوره در نمیروم، برای بار نوزدهم هم آماده ام، چهار صفحه بیشتر نتوانسته ام بخوانم!
چند دقیقه بعد می آید و دراز می کشد کنار من.دست راستم را بلند می کند و می گذارد روی خودش. آرام آرام می خوابد!
کودکی شیرین است، پدر بودن شیرین تر، و پدر دختری بودن شیرین شیرین شیرینتر!
+ از میان همینطوری های روزانه
مرد در پی بوی عطر برمیگردد،
+ از میان همینطوری های روزانه
خسته ام
+ از میان همینطوری های روزانه
باز خیال
من
ای لیا
عکسشو نگاه میکنم، پیش خودم میگم این چرا موهاشو این شکلی کرده، چرا این رنگی، این چه آرایشیه؛ تصویر بیست و پنج سالگی اش هنوز توی ذهنم منجمد مانده است ... سی و هفت سالش را تمام کرد امشب.
+ از میان همینطوری های روزانه
بی تو
شعر عقیم است ،
جمله یتیم است ،
کلمه صغیر است ...
بی تو
شاعر ، توده ای خاک روان است.
تویی که ندیده، آشنایی
به که می خندی
و در آغوش که می لرزی
که باران بوسه بند نمی آید.
ای لیا
آغوش هایی که در وب کم سایتی نقش می بست ،
بوسه هایی نوشته شده بر روی کدهای باینری،
دوستت دارم های گیر کرده در پشت کابل مودم دیال آپ ،
شعری که آپ نمی شود ،
خواب شیرین دیشب که در دل کی برد گم می شد،
دختری با چشمان پف کرده دیس شد ،
پسری نَشُسته می خورد سیب رسیده ی وایرلس را ،
و مجازی که حقیقت را بلعیده بود لابلای سالاد ِ استیو جابز ، در رستورانی که زوکربرگ ظرف می شست و بیل گیتس پادوی درب باز کن آن بود!
یک " تو را دوستت دارم " راست بود که آن هم بین این همه مَجاز گم شد.
ای لیا
بوسه ی تُردت!
نه! نشد ...
لب شیرینت!
نه! کمی بیشتر ..
سایه ی تنهای نشسته بر پشت نگاهت!
نه! کمی نزدیکتر
خاطره ای دیروز
نشست بر پشت خیالی در کوچه ای از بُن بست ،
بوسه ای شد شیرین ، لب تردی پاره شد.
سایه ای تنها نشسته بر پشت نگاهی ،
می پائید خاطره را.
و حادثه ای که به نام تو اتفاق افتاد
بوسه ای شکافت ...
کودکی در میان ذهنش شاعر شد.
ای لیا
ما مردها عادت میکنیم به بودن زن. نه اینکه عادی شود و تکراری، به بودنش به بویش، به اتمسفری که ایجاد میکند، به جانی که میریزد در دیوارهای خانه و تازه میکند حس بودن را ... چندروز نباشد حالمان خراب میشود. به هارت و پورتهایمان توجه نکنید. مرد بی زن تلف میشود!
+ از میان همینطوری های روزانه