-
154
چهارشنبه 19 شهریور 1393 09:44
حیران و سرگردان این تنهایی درمانده تر از من تویی ، که هنوز در شیرینی بوسه روی لبت لابلای خاطرات خواب زمین پی رنگ عاشقی می گردی. ای لیا
-
153
چهارشنبه 19 شهریور 1393 09:41
چه منظره ایست سینه عریان زمین بشریت آویخته به آن، کودکی در پی کرم خوشبختی و پیرمردی نشسته روی جهل بشریت پی تنباکو می گردد ای لیا
-
152
چهارشنبه 19 شهریور 1393 09:40
زندگــــــــی خیلی خــَـــــر است ...
-
151
چهارشنبه 19 شهریور 1393 09:39
زنی که ساعت 7:20 دقیقه صبح قاطی ِ ترافیک همت توی ماشین کناریت نشسته و اون موقع صبح داره با حرص و ولع سیگار دود می کنه و بعد بر می گرده به چهره متعجب تو نگاه می کنه و لبخندی هم میزنه که رنگ قرمر رژش بین دود سیگار قاب قشنگی هم دور دندونای سفیدش درست کرده و از زیر اون عینک پر از دودِ سیاه و سفید هم می تونی چشمهای قرمزش...
-
150 - پرنده من - فریبا وفی
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:36
پرنده من فریبا وفی انتشارات : نشر مرکز تعداد صفحه : 141 سال انتشار : 1381 جوایز : بهترین رمان سال 1381 بنیاد هوشنگ گلشیری بهترین رمان سال 1381 جایزه ی ادبی یلدا تقدیر شده در مراسم جایزه ی مهرگان ادب-سال 1382 تقدیر شده در اولین دوره ی جایزه ادبی اصفهان- سال 1382 پرنده من اولین رمان فریبا وفی است که برنده چند جایز معتبر...
-
149
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:34
زندگی ایستاد کودکی پیاده شد. در خیال خام بشریت مردی چشمان فاحشه ای را بو می کرد زنی دود سیگار هوسی کهنه را می بلعید دست آفرینش روی دیوار خاطرات جهان سوم می نوشت : صلح بهتر است یا نفت! سرنوشتی پیچیده می شد، لای زرورق ذهن پیرمردی که دهانش بوی ران زنی می داد! دست انکار زیر ناف حقیقت را می خاراند زبان الکن شاعری روی سنگ...
-
148
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:33
کسی چه می داند که در تخت خواب ِ خیال ِ زن ایستاده در باران، خاطره هیچ مردی نخوابیده است. ای لیا
-
147
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:32
پی چه می گردی؟ این صدای جیر جیر تخت از آن سوی دیوار مغزت می آید. عقل و تردیدهایت چندی ست هم آغوش شده اند. ای لیا
-
146 - عطر سنبل ، عطر کاج - فیروزه جزایری دوما
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:31
عطر سنبل ، عطر کاج نویسنده :فیروزه جزایری دوما مترجم :محمد سلیمانی نیا انتشارات : نشر قصه سال انتشار : چاپ اول 1384/ چاپ هجدهم 1388 تعداد صفحات : 192 قیمت : 5000 تومان کتاب عطر سنبل ، عطر کاج نوشته خانم فیروزه جزایری دوما ست که به زبان انگلیسی نوشته شده و بوسیله محمد سلیمانی نیا به فارسی ترجمه شده است. این کتاب داستان...
-
145
یکشنبه 16 شهریور 1393 12:28
می شود گاهی خارج شوی از قاب شعر و بفهمی زندگی حقیقت دارد. ای لیا
-
144
سهشنبه 11 شهریور 1393 11:10
چه واگویه کنم که می نویسم به درد و می خوانی به طنز! ای لیا
-
143
سهشنبه 11 شهریور 1393 11:09
کسی سفر می کرد از آن سوی خیال به این سوی متن... می نشست روی بال های ذهن کودکی نارس که تا دیروز دلخوشی مادر ِ پیر بشر بود. و یکی می آمد خاطره ریخته بر پشت گاری ِ فصل همه را به شرط چاقوی تنهایی می ریخت در خالی میان کوچه های مه گرفته از خواب خورشید. نگاهی بیمار پریشان تر از خسوفی خوابیده در آغوش باران می نویسد چند خطی از...
-
143
سهشنبه 11 شهریور 1393 11:09
کسی سفر می کرد از آن سوی خیال به این سوی متن... می نشست روی بال های ذهن کودکی نارس که تا دیروز دلخوشی مادر ِ پیر بشر بود. و یکی می آمد خاطره ریخته بر پشت گاری ِ فصل همه را به شرط چاقوی تنهایی می ریخت در خالی میان کوچه های مه گرفته از خواب خورشید. نگاهی بیمار پریشان تر از خسوفی خوابیده در آغوش باران می نویسد چند خطی از...
-
142
سهشنبه 11 شهریور 1393 11:05
و شــــعر اگر می مرد شورشی می شد بین کلمات منجمد در ذهن شاعر! ای لیا
-
141 - کافه پیانو - فرهاد جعفری
سهشنبه 11 شهریور 1393 10:37
کافه پیانو فرهاد جعفری ناشر : چشمه تعداد صفحه: 263 نوبت چاپ: 21/ 1388 قیمت : 4800 تومان داستان درباره مردی ست که کافه ای به اسم پیانو در شهر مشهد دارد. پیش از کافه داری صاحب امتیاز مجله ای بوده که بدلیل عدم فروش مجبور به تعطیل کردن آن شده است. زندگی مرد بدلیل اینکه همسرش مهریه اش را به اجرا گذاشته است از هم پاشیده و...
-
140
شنبه 8 شهریور 1393 11:10
و چقـــــدر خوب می شد اگــــــر کسی می آمد خاطــــــرهــ می شستــــــــ پهـــــن می کرد روی طناب نازک تنهایی... ای لیا
-
139
شنبه 8 شهریور 1393 11:09
سخت است غـــــــــم ِ دل ، بدون یاری خــــوردن ...
-
138 - مخاطب خاص
شنبه 8 شهریور 1393 11:02
آهـــــــای مخاطبــــــــ خاص! با تواَم! کمی هم ســــــــلام. باران را بوئیدی ؟ قطره ای از آن را چشیدی؟ بارش خاطرات را دیدی؟ حس گام های دونفره را شنیدی؟ این شهر با این باران های یک خط درمیان تب اش نمی خوابد! این شهر همیشه هذیان می گوید ... دوستی می گفت : هنـــدوانه هم می چسبد در این شب های دم کرده تابستان و همراه شدن...
-
137
شنبه 8 شهریور 1393 11:01
شاعــــری "دوستت دارم" را نجویده می بلعید ، و زنی در میان آغوش شعری یتیم می شد. ای لیا
-
136
چهارشنبه 5 شهریور 1393 15:08
زندگی چیزی ست شبیه دخترک بازیگوشی که رفته است از درخت شاه توتی بالا روی شاخه بلندی نشسته است رد قرمز میوه تازه خلقت روی لبهایش باد میزند زیر موهایش چشمهایش میخندند پاهای کوچکش را تکان تکانی میدهد ... + از میان همینطوری های روزانه
-
135
چهارشنبه 5 شهریور 1393 15:07
به قیافه و تیپ بستگی ندارد ... به سواد حتی! #شعور
-
134
چهارشنبه 5 شهریور 1393 15:06
همه چیز را نمیشود نوشت، نمیشود گفت، آدم برای تنهائی های خودش هم حرف هائی لازم دارد، زمزمه کند لابلای عکس های آلبوم ... + از میان همینطوری های روزانه
-
133 - در میان بودن!
چهارشنبه 5 شهریور 1393 14:55
ایستاده ام گوشه اتاقش، هنوز بیدار نشده است، ملحفه را جمع کرده است توی شکمش، به سمت چپِ تنش خوابیده ... پاهای سبزه اش از زیر ملحفه پیداست، چشمهای بسته اش هم زیباست. تکیه داده ام به در اتاقش.رگه باریکی نور از لای پرده می ریزد روی بازوانش. دست میکشد روی بینی می خاراند. چرخی می زند. طاقباز میشود. دستانش را باز کرده است به...
-
132
چهارشنبه 5 شهریور 1393 14:46
کودکی هشت ساله ایستاده است، توپی پاره در دست، چشم دوخته است به تصویر بی جان یک مرد، آب بینی را به زور بالا میکشد، سرما پوست صورتش را ترک ترک کرده، دستهائی که توی سرما خشک شده اند! پاهای مرد از زیر ملحفه بیرون است، دست چپش هم، سُرنگی گیر کرده روی دست، از بین هزاران پا، این تصویر را می بیند کودکی هشت ساله که توپی پاره...
-
131
دوشنبه 3 شهریور 1393 10:41
گلدانی تنها؛ شمعدانی بر لب پنجره ای؛ طبقه سوم زنی آویزان از بالکن نسیمی در موهایش می پیچد. آن پائین مردی انتظار را سر می کشد ... بادکنکی در دست باد نوزادی گریان، فرشته ای روی لبهایت صدایم کن تا دوباره کودک تنهائی هایت شوم. ای لیا
-
130
یکشنبه 2 شهریور 1393 11:20
در پس کدام خاطره خوابیده است آنکه مرا می جوید! + از میان همینطوری های روزانه
-
129
یکشنبه 2 شهریور 1393 11:19
در خواب زنی، آغوش مردی بسته میشود! ای لیا
-
128
یکشنبه 2 شهریور 1393 11:19
دوران دانشگاه عاشق شده بود، به سرانجام نرسید، چندسالی گذشت، از یکی از همکارانش خوشش آمده بود، یکباری که حرفش شد گفت : " اینکه قدش از من خیلی کوتاهتره به نظرت مهمه؟" گفتم :" اگر بتونید با هم زندگی کنید، چه ایرادی داره!" گفت که مادرش راضی نیست و چیزهای دیگر! ازدواج کردند، دوران عقد یکبار در یک مهمانی...
-
127
یکشنبه 2 شهریور 1393 11:18
شهریور حس های خوبی را با خود می آورد، یک جورهائی ملس است، سردی و گرمی را با هم دارد، دونفره های زیادی را در پستوی ذهنش دارد! دست هائی که گرماگرم خیابانی را میروند و می آیند، گاهی می پیچند توی هم، نجوائی در گوشی، و خنده ای که آوار میشود روی طعم بد اخلاقی های خیابان! شهریور یعنی، پائیزِ جان! آغوشت را بیاور ... لبهایم که...
-
126 - عشق، سس و دیگر هیچ!
یکشنبه 2 شهریور 1393 11:13
جوان ها شور عشق که برشان می دارد کرو کور میشوند، نه اینکه بد باشد، اتفاقن خوب است، عشق آدمی را وادار به حرکت میکند ولی الزامن جهت نمی دهد! بهشان که بگوئی : اینهائی که می گوئی را من خودم هم تجربه کرد ام ولی ... می گویند : نه! شما جای ما نیستید، درک نمی کنید، نمی فهمید، ما بدون هم میشویم حکایت ساندویچ بدون سس، می شود...