اپیزود اول
عشق لحظهای و دفعیه، یعنی رخ میده و برای مدتی کوتاه یا بلند تا وصال ادامه پیدا میکنه و بعد از وصال به مرور شور و هیجانش کم میشه و تبدیل به علاقه و دوست داشتن میشه، خیلی از عشاق پس از رسیدن به اون مرحله وصال نمیتونن تبدیلش کنن به علاقه و بعد از مدتی جدایی رخ میده.
گاه به قدر یک لبخند کوتاه در آسانسور، گاه به قدر دیدن چشمهائی پشت ترافیکی سنگین، گاه یک لحظهی کوتاه کسی را دوست داریم.
+ از میان همینطوریهای روزانه
پدرم ساعت پنج شش صبح میرفت سرکار، مادرم هم بیدار میشد و صبحانه آماده میکرد، تقریبن تمام پنج خواهر و برادر صبحی بودیم خواب و بیدار مینشستیم سر سفره صبحانه و نون و پنیر و چایشیرین میخوردیم، هر صبح نوبت یکی از پسرها بود که نون داغ بگیره، مربا و کره هم بود و گاهی هم عسل، زندگی قشنگ بود، ساده بود، دغدغه نداشتیم، چیزی نبود که بخواهیم حرصش رو بخوریم توی سر هم نمیزدیم برای بالا رفتن از شانههای همدیگر.